
Two closed doors
Two glances from far
Two windows
Two friends
Two with a same pain
Two travelers in journey of life
Two waiting for the other one to touch
Two in harmony
Two in wanting love
Two in love
Two wanting to be one
Two dots
Two with hands holding tight
We crossed the orange sunsets
We talked about to merged together
We captured our shadows in a film
We learned the love story again
We believed that journey will go on for ever
We learned love can be infinite
We learned once one passes the solid line in the sand
She gets worried and want to go back
Now she knows, she can be loved, love can wait
We believed that no one will see us
Except that white bird fly over our head
And disappear in the dark clouds in the horizon
In that place far far from here
Where you discovered the icy lake is beautiful
And you are really in love
Two in love
Two full of dream about each other
Two with no limits
Two with no constrains
Two with one wanting to die without her
Two with one lost between two worlds
One full of love
One full of life and needs
Two with one want to pause loving
Two in love but far from each other
Two and one always worried about those tears coming drop by drop
Two with lots of excuses why not
Two with memories for the rest of our life
Two with the solid line redrawn as a doted line in the sand
Two far from each other in dream of a unknown future
At the end
The water will take the flower away
I wanted my bike back to follow my lost friend at peak
I wanted to go back to that place far far from here
Where I discovered the morning dew at the end of garden
Where I discovered I am alone in the world
Abandoned by all I loved, like in future
Two next to each other
Two and one wanting to leave
Two and one wants to chose life than love
Two and one does not want to hear the wants
Two hands hold each other not tight
Two hands with limits
Two hands separated
Two tears with saying I want but I can’t
We got lost in this gray world
Two strangers
Two far from each other
Two wanting each other but not now
Two friends
Two glances
Two windows
Two far from each other
Two dots not next to each other
دو
دو درهای بسته
دو نگاه از دور
دو پنجره
دو دوست
دو با دردی مشترک
دو مسافر در سفر زندگی
دو در انتظار لمس دیگری
دو در هماهنگی
دو در طلب عشق
دو در عشق
دو خواهان یکی شدن
دو نقطه
دو با دستانی محکم در هم
ما از غروبهای نارنجی گذشتیم
ما درباره یکی شدن صحبت کردیم
ما سایههایمان را در فیلمی ثبت کردیم
ما داستان عشق را دوباره آموختیم
ما باور کردیم که سفر برای همیشه ادامه خواهد داشت
ما آموختیم که عشق میتواند بینهایت باشد
ما آموختیم که وقتی کسی از خط محکم در شن عبور میکند
او نگران میشود و میخواهد بازگردد
اکنون او میداند که میتواند دوست داشته شود، عشق میتواند صبر کند
ما باور کردیم که هیچکس ما را نخواهد دید
جز آن پرنده سفید که بر فراز سرمان پرواز میکند
و در ابرهای تیره در افق ناپدید میشود
در آن جایی دور، دور از اینجا
جایی که تو دریاچه یخی را زیبا یافتی
و واقعاً عاشق شدی
دو در عشق
دو پر از رویا درباره یکدیگر
دو بیحد و مرز
دو بیقید و شرط
دو که یکی بدون دیگری میخواهد بمیرد
دو که یکی بین دو دنیا گم شده
یکی پر از عشق
یکی پر از زندگی و نیازها
دو که یکی میخواهد عشق را متوقف کند
دو در عشق اما دور از هم
دو و یکی همیشه نگران آن اشکهایی که قطره قطره میریزند
دو با بهانههای بسیار چرا نه
دو با خاطراتی برای تمام عمر
دو با خط محکم که به خط چین در شن تبدیل شده
دو دور از هم در رویای آیندهای ناشناخته
در نهایت
آب گل را با خود خواهد برد
من دوچرخهام را میخواستم تا دوستم را در اوج گم کرده دنبال کنم
من میخواستم به آن جایی دور، دور از اینجا بازگردم
جایی که شبنم صبحگاهی را در انتهای باغ کشف کردم
جایی که فهمیدم در جهان تنها هستم
رها شده توسط همه کسانی که دوست داشتم، مانند آینده
دو در کنار هم
دو و یکی میخواهد برود
دو و یکی میخواهد زندگی را به جای عشق انتخاب کند
دو و یکی نمیخواهد خواستهها را بشنود
دو دست که یکدیگر را محکم نگرفتهاند
دو دست با محدودیتها
دو دست جدا شده
دو اشک با گفتن میخواهم ولی نمیتوانم
ما در این دنیای خاکستری گم شدیم
دو غریبه
دو دور از هم
دو خواهان یکدیگر اما نه اکنون
دو دوست
دو نگاه
دو پنجره
دو دور از هم
دو نقطه که در کنار هم نیستند
.. دوستت دارم
– – دلم برایت تنگ شده
+ + تو را می خواهم
Leave a comment